قصه کودکانه حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو + قصه + شعر + کارتون

فهرست قصه کودکانه حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو + قصه + شعر + کارتون

خرید عمده وسایل سرگرمی کودک

خرید عمده تخته جادویی کلبه بردیا

فهرست کتاب حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

همه ما در کودکی قصه حسنی نگو بلا بگو رو شنیدیم این داستان یک پسری است که هیچوقت به حمام نمی رفت و کسی هم باهاش دوست نمی شد در ادامه داستان کامل حسنی و شعر حسنی را برایتان تعریف خواهیم کرد.

قصه حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

روزی روزگاری در ده شلمرود یک پسری بود به نام حسنی پسر قصه ما هیچوقت نمی رفت موها و ناخوناش رو کوتاه نمی کرد لباساشو نمیشست هروقتم باباش می یومد می گفت: حسنی میای بریم حموم حسنی می گفت نه نمیام.

با خرید حداقل 3 میلیون تومان از مزایای خرید با قیمت عمده بهره مند شوید.

یک روزی پسر قصه ما رفت که بازی کنه با جوجه اما جوجه گفت: من باهات بازی نمی کنم!

حسنی گفت: چرا با من بازی نمی کنی؟

جوجه گفت: موی بلند روی سیاه ناخن بلند واه واه واه

حسنی که نا امید شده بود رفت سراغ غاز بهش گفت باهام بازی می کنی؟

غاز گفت: نه که باهات بازی نمی کنم !

حسنی گفت: چرا با من بازی نمی کنی؟

غاز گفت: موی بلند روی سیاه ناخن بلند واه واه واه

حسنی با چشم گریون رفت داخل میدون فسقلی و فلفلی رو دید بهشون گفت میاین با من بازی کنین؟

فسقلی و فلفلی گفتند: نه که نمیام!

حسنی گفت: چرا نمیاین؟

فسقلی و فلفلی گفتند: من، داداشم، بابام و داییم هفته ای دوبار میریم به حمام اما تو چی موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه

حسنی ناراحت و گریون دوید پیش باباش

باباش بهش گفت: حسنی میای بریم حموم؟

حسنی گفت: اره که میام

باباش گفت میای بریم موهاتو کوتاه کنیم؟

حسنی گفت: اره که میام

بلاخره حسنی قصه ما تر و تمیز شد پیش همه عزیز شد دیگه حسنی تنها نبود همه دوست داشتن باهاش بازی کنن

شعر حسنی مگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

قصه حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

توی ده شلمرود،

حسنی تک و تنها بود.

حسنی نگو، بلا بگو،

تنبل تنبلا بگو،

موی بلند، روی سیاه،

ناخن دراز، واه واه واه.

نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی،

هیچکس باهاش رفیق نبود.

تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

باباش می گفت:

– حسنی میای بریم حموم؟

– نه نمیام، نه نمیام

– سرتو می خوای اصلاح کنی؟

– نه نمی خوام، نه نمی خوام

کره الاغ کدخدا،

یورتمه می رفت تو کوچه ها:

– الاغه چرا یورتمه میری؟

– دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم.

– الاغ خوب نازنین،

سر در هوا، سم بر زمین،

یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،

یک کمی بمن سواری میدی؟

– نه که نمیدم

– چرا نمیدی؟ (!)

– واسه اینکه من تمیزم.

پیش همه عزیزم.

اما تو چی؟

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

غازه پرید تو استخر.

– تو اردکی یا غازی؟

– من غاز خوش زبانم.

– میای بریم به بازی؟

– نه جانم.

– چرا نمیای؟

– واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون آب،

کنار جو، مشغول کار و شستشو.

اما تو چی؟

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

در واشد و یه جوجه

دوید و اومد تو کوچه.

جیک جیک زنان، گردش کنان

اومد و اومد، پیش حسنی:

-جوجه کوچولو، کوچول موچولو،

میای با من بازی کنی؟

مادرش اومد،

– قدقدقدا

برو خونه تون، تورو بخدا

جوجه ی ریزه میزه

ببین چقدر تمیزه؟

اما تو چی؟

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

حسنی با چشم گریون،

پاشد و اومد تو میدون:

– آی فلفلی، آی قلقلی،

میاین با من بازی کنین؟

– نه که نمیایم نه که نمیایم

– چرا نمیاین؟

فلفلی گفت:

– من و داداشم و بابام و عموم،

هفته ای دوبار میریم حموم.

اما تو چی؟

قلقلی گفت:

– نگاش کنین.

موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

حسنی دوید پیش باباش:

-حسنی میای بریم حموم؟

– میام، میام

– سرتو میخوای اصلاح کنی؟

– می خوام، می خوام

– حسنی نگو، یه دسته گل

تر و تمیز و تپل مپل

الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی

با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد کاکلی

حلقه زدن، دور حسنی.

الاغه می گفت:

– کاری اگر نداری، بریم الاغ سواری.

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

شعر حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو

خروسه می گفت:

– قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟

هرچی میخوای فوری بگو.

مرغه می گفت:

– حسنی برو تو کوچه.

بازی بکن با جوجه.

غازه می گفت:

– حسنی بیا،

با هم دیگه بریم شنا.

توی ده شلمرود حسنی دیگه تنها نبود:)

در مورد کتاب حسنی نگو بلا بگو

کتاب حسنی نگو بلا تنبل تنبلا بگو یک کتاب شعر کودکانه و مشهورترین اثر منوچهر احترامی است. این کتاب بیش از پنجاه بار تجدید چاپ شده‌است. این کتاب در باره پسر بچه ای است که به تمیز بودن خود اهمیتی نمی داد و از انجام دادن کار های شخصی مانند: کوتاه کردن مو، ناخن، حمام و… جلوگیری می کرد و هیچکس با حسنی قصه ما دوست نمی شد. این کتاب یک کتاب آموزنده است که به فرزندان می آموزد که باید به حمام بروند و همیشه تمیز باشند تا همه با آنها دوست باشند. این داستان قدیمی بیش از 20 سال است که مهمان خانه ماست این داستان بی نظیر اثر استاد منوچهر احترامی است که هم اکنون در بین ما نیستد. حتما این داستان زیبا را برای فرزندانتان بخوانید تا به طور غیر مستقیم به آنها بگویید که نظافت می تواند ارتباط آنها با اطرافیانش را بیشتر کند و آنها را تشویق به تمیز بودن کند.

 

Instagram Logo Small TabanToys.com
Telegram Logo Small TabanToys.com
Logo Rubika App TabanToys.com
Phone Logo Small TabanToys.com
سبد خرید

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

محصولات
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من
نحوه محاسبه قیمت

پس از ثبت سفارش اول، براساس نوع تسویه و حجم خرید، درصد تخفیف ثابت بر روی تمام کالاها دریافت خواهید کرد که این درصد طی تماس تلفنی توسط کارشناسان ما ارزیابی خواهد شد.

حجم خرید

نوع تسویه

سطح قیمت

جینی

چکی

قیمت پایه

جینی

نقدی

سطح 1

کارتنی

چکی

سطح 1

کارتنی

نقدی

سطح 2

خاوری

چکی

سطح 2