یکی بود یکی نبود ... غم از دلها فراری بود
توی جنگل سر سبز و قشنگ که پر بود از حیونای زرنگ، یه قورباغه کوچولو کنار یه برکه زندگی میکرد.
قورباغه کوچولوی ما دوست داشت همیشه تمیز باشه بخاطر همین همیشه خودش رو توی برکه میشُست.
با خرید حداقل 3 میلیون تومان از مزایای خرید با قیمت عمده بهره مند شوید.
قورباغه دُم بلندی داشت که اون رو خیلی دوست میداشت و همیشه وقتی کنار برکه اون رو تمیز میکرد با خودش آواز میخوند.
قور قور قور صدامه … حشرۀ ریز غذامه
از صبح تا شب تو برکه … بازی و وَرجه و وُروجه
دمِ بلندم قشنگه … تمیز و ناز و بلندِ
میشورمش صبح و شب … برق میزنه مثله برف
تبر ثور آتا (28)
راهنما
ماک 2002 زرین B2 تویز (6)
راهنما
تیر کمان با دارت روکارتی بزرگ کاوش (15)
راهنما
بله بچههای مهربون
روزها و شبها میگذشت و قورباغه کوچولو بزرگ و بزرگتر میشد. یک روز که قورباغه کوچولو از خواب بیدار شد و خواست تا دمش رو توی آب بشوره، یک دفعه متوجه شد که دمش کوتاه شده!
قورباغه خیلی غُصه خورد و با خودش گفت:
حتما من غذای مفید نخوردم و دم قشنگم مریض و کوچولو شده.
بعد از اون روز قورباغه شروع کرد به خوردن غذاهای مفید اما دُمش نه تنها بزرگ نمیشد، بلکه هر روز کوچک و کوچیکتر میشد.
تا اینکه بعد از چند وقت قورباغه متوجه شد دیگه دُم نداره. قورباغه دلش شکست و با چشمهای پر از اشک رفت پیش لاک پشت دانا
لاک پشت دانا که توی لاکش خوابیده بود با شنیدن صدای قورباغه سرش را از لاکش بیرون آورد یک خمیازه کشید و گفت:
قوری قوری باز چی شده؟
خانه کوچک وکیومی درج (8)
راهنما
عروسک آنجل موزیکال 131 آوا (24)
راهنما
شمشیر روکارتی دراگون کاوش (24)
راهنما
چرا چشات سرخه؟
اشکای مثل الماس … میریزه از چپ و راست
نکنه ببینم غم داری … خنده رو لبات نداری

قورباغه کوچولو با دیدن لاک پشت با ناراحتی گفت:
سلام لاک پشت دانا دوست بچهها، یادته همش میخندیدم، دشمن غُصهها بودم. اما الان چند وقته غَم تو دلم گرفته
تنها شدم دمم نیست … رفیق و همدمم نیست
زشت شدم این دمم نیست … خنده روی لبم نیست
لاک پشت دانا با شنیدن این حرف بلند خندید و گفت:
آهو نشکن کوکی (300352) اسپادان (12)(144)
راهنما
ماشین فلزی لایکان 1525 طاها(12)(72)
راهنما
کامیون عمو مایلر پاندا (12)
راهنما
ای قورباغه کوچولو، پس تو بخاطر دمت ناراحتی؟! با من بیا بریم کنار برکه تا بهت توضیح بدم که دم قشنگت کجاست، اما به این شرط که اول اشکات رو پاک کنی و بعد بخندی…
برای خواندن قصه کودکانه اینجا کلیک کنید
برای کشیدن نقاشی کودکانه اینجا کلیک کنید
قورباغه با شنیدن حرف لاک پشت خیلی خوشحال شد و با خودش گفت:
حتماً لاک پشت دانا میدونه دم من کجاست !!!!!
به همین خاطر یه لبخند خوشگل روی لباش نشست و با لاک پشت به کنار برکه اومد.
وقتی به کنار بِرکه رسید، آقا لاک پشته گفت:
خوب به این قورباغههایی که تازه به دنیا اومدن نیگا کن. ببین چه دم بلندی دارن …!
اتوبوس مدرسه کار و اندیشه (60)
راهنما
کمپرسی مک کویین کار و اندیشه (60)
راهنما
تو هم مثل اینا بودی و دم بلندی داشتی
قورباغه کوچولو گفت:
بله، اما الان دیدم دمم گُم شده و بیدُم شدم!
لاک پشت دانا دوباره خندید و گفت:
همۀ قورباغهها بزرگ میشن و دمشون از بین میره.
نویسنده: ام کلثوم حبیبی
برای خواندن داستان حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو کلیک کنید
تخت 2طبقه 3×1 کوچک 9090 دورا (7)
راهنما
موتور گازی رکس 4MB (32)
راهنما
آشپزخانه روکارتی 2000 کار و اندیشه (48)
راهنما