قصه کودکانه طوقی و موش زیرک

فهرست قصه کودکانه طوقی و موش زیرک

روزی روزگاری یک کلاغ در آسمان پرواز می‌کرد و به مزرعه‌ای سرسبز و زیبا رسید. روی شاخه‌ای از درخت نشست تا کمی استراحت کند. همانطور که به اطرافش نگاه می‌کرد، متوجه شد که یک شکارچی به سمت او می‌آید. از ترس به سرعت از او خودداری کرد، اما بعد از مدتی به خود گفت: “تا زمانی که کبوترها، آهوها، خرگوش‌ها و سایر موجودات هستند، هیچ‌کس به من آسیبی نمی‌زند.” سپس آرام شد و شکارچی را زیر نظر گرفت.

شکارچی، که متوجه کلاغ نشده بود، تا یک فاصله‌ای از درخت، توری ایجاد کرد و دانه‌ها را پاشید. چند کبوتر از آسمان پرواز کننده آمدند و دیدند که دانه‌ها را زمینی. آنها عجله کردند تا قبل از دیگر پرنده‌ها آنها را بردارند.

با خرید حداقل 5 میلیون تومان از مزایای خرید با قیمت عمده بهره مند شوید.

سردسته کبوترها، که طوقی با خط سفید در گردنش را به “طوقی دنیا” شهرت داشت، احتیاط می‌کرد و به دوستانشان گفت: “باید کمی صبر کنیم تا مطمئن شویم که خطری وجود ندارد.” اما سایر کبوترها نخواستند و گفتند: “ما خیلی گرسنه‌ایم و می‌خواهیم قبل از دیگران دانه‌ها را بخوریم. اینجا بیابان است و خطری نیست.”

با این حال، همه آنها وارد تور شدند و گرفتار دام شکارچی شدند. سعی کردند از میان سوراخ‌های تور فرار کنند، اما موفق نشدند. شکارچی، هیجان‌زده شده، پرید تا آنها را بگیرد.

کلاغ که این رویداد را تماشا می‌کرد، از هوش و زیرکی کبوترها لذت برد. او به دنبال کبوترها و شکارچی رفت تا ببیند چه خواهد شد.

بعد از پرواز مسافت طولانی، طوقی که رهبری کبوترها بود، به بقیه کبوترها گفت: “شکارچی تا زمانی که ما را ببیند، تلاش برای گرفتن ما را ادامه می‌دهد. ما باید پیش‌تر از او به ایمنی برسیم. بیایید همه با هم پرواز کنیم و تور را با خودمان ببریم.” کبوترها موافقت کردند و با هم پرواز کردند و تور را به همراهشان بردند.

شکارچی تلاش کرد که آنها را تعقیب کند، اما کبوترها از او سریع‌تر پرواز می‌کردند و به راحتی فرار کردند. کلاغ با خوشحالی از هوش و همکاری کبوترها تعجب کرد.

طوقی به همراهانش گفت: “ما باید با هم همکاری کنیم تا از این دام رها شویم. اگر هر کدام از ما به تنهایی فرار کنیم، نتوانیم از این مشکل خارج شویم. باید با هم متحد شویم و با تمام قدرتمان تلاش کنیم.”

عروسک آنجل مدل فروزن 132 آوا (24)
A

2

عروسک آنجل مدل فروزن 132 آوا (24)

کد کالا:
1788
قیمت پایه:
3,840,000 ریال
قیمت سطح 1:
3,648,000 ریال
قیمت سطح 2:
3,456,000 ریال
تعداد در کارتن:
24 عدد

2

A

عددی

کارتنی

ثبت سفارش
تعداد:
1
کامیون خودرو بر V_107 نیکو (12)
A

کامیون خودرو بر V_107 نیکو (12)

کد کالا:
1089
قیمت پایه:
1,740,000 ریال
قیمت سطح 1:
1,653,000 ریال
قیمت سطح 2:
1,566,000 ریال
تعداد در کارتن:
12 عدد

0

A

عددی

کارتنی

ثبت سفارش
تعداد:
1
سمند تاکسی جعبه ای درج (24)
A

0

سمند تاکسی جعبه ای درج (24)

کد کالا:
1425
قیمت پایه:
979,000 ریال
قیمت سطح 1:
930,050 ریال
قیمت سطح 2:
881,100 ریال
تعداد در کارتن:
24 عدد

0

A

عددی

کارتنی

ثبت سفارش
تعداد:
1

کبوترها پرسیدند: “چگونه می‌توانیم از این تورها رها شویم؟” طوقی پاسخ داد: “این کار تنها با کمک دیگران امکان‌پذیر است. ما باید یک موش را پیدا کنیم که قدرت دارد تور را با دندانش پاره کند.”

طوقی موشی را که در نزدیکی‌ها زندگی می‌کرد و به نام زیرک معروف بود، معرفی کرد. آنها سال‌ها همسایه بودند و طوقی به او کمک زیادی می‌کرد. طوقی به کبوترها گفت: “زیرک می‌تواند تور را با دندانش پاره کند. از این نعمت دوستی باید بهره‌مند شویم.”

کبوترها روی خرابه‌ای که موش در آن زندگی می‌کرد، فرود آمدند و طوقی موش را صدا زد تا به آنها کمک کند. موش گفت: “من تو را نمی‌شناسم. تو کی هستی و چگونه اسم مرا می‌دانی و از من چه می‌خواهی؟”

کلاغ جواب داد: “من کلاغ هستم و تا به حال از تو بدم نیامد. امروز دیدم چقدر زیرکی و وفاداری در توست. بنابراین می‌خواهم با تو دوست شوم. می‌توانی به من اعتماد کنی که هرگز تو را شکار نخواهم کرد.”

موش گفت: “واقعیت این است که همه کلاغ‌ها دشمن موش‌ها هستند. دوستی بین دو موجود با قدرت‌های متفاوت بسیار دشوار است. اما از آنجا که تو به من خوبی کرده‌ای، می‌توانم تو را به عنوان دوست قبول کنم.”

کلاغ از این تصمیم موش خوشحال بود و از این پس با هم همکاری کردند. آنها مدتی درباره پیمان‌شکنی انسان‌ها و حیوان‌ها صحبت کردند و دوستی آنها برای سال‌های طولانی ادامه داشت.